إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ (بخش دهم)
تنها تو را ميپرستيم و تنها از تو ياري ميجوييم.
یاریجستن از غیر خداوند(قسمت اول)
همانطورکه از عبارت (إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ) برمیآید، استعانت، منحصر در خداوند است؛ اما ممکن است این پرسش مطرح شود که آیا یاری و کمکخواستن از غیرخداوند نیز جایز است. بهعبارتدیگر، مراد از این انحصار چیست؟ بهخصوص كه عده اى با استناد به این آیه، هر نوع یاریجویى از غیرخداوند را منافیِ توحید میدانند.
در پاسخ باید گفت که در قرآن آیاتی وجود دارد كه حاكى از استعانت و یاریجویى از غیر خداوند است؛ ازجمله:
(وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاۀِ وَ إِنَّهَا لَكَبِیرَۀٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ).
از شكیبایى و نماز یارى جویید و بهراستى این [كار] گران است، مگر بر فروتنان.
خداوند در این آیه اهل ایمان را به یاریجستن از صبر و نماز دعوت میكند. صبر فضیلتی اخلاقی است که قائم به نفس ماست؛ حالت و حقیقت پسندیده اى است كه ما به آن متّصف میشویم و خداوند ما را به استمداد از آن دعوت میكند و حتی خود را در معیّت صابران میداند:
(إِنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِرِینَ).
بهراستی خدا با شكیبایان است.
بهتعبیر شاعر:
جان بده از بهر این جام ای پسر
بیجهـاد و صبر کی باشد ظفر؟
صـبرکـردن بهر ایـن نبود حَرَج
صـبر کن کَالصَّـبْرُ مِفتاحُ الفَرَج
نمونه هاى عینى دیگرى نیز در قرآن دیده میشود كه در آن، بزرگانِ تأییدشده و ستایششدۀ خداوند چنین عمل کردهاند و از غیرخداوند در مسائل اجتماعى و مادى یارى جسته اند. برای نمونه در قرآن شخصیتى به نام ذوالقرنین وجود دارد که خداوند در شأن او میفرماید:
(إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِی الْْأََرْضِ وَ آتَینَاهُ مِنْ كُلِّ شَیْءٍ سَبَباً).
درحقیقت، ما در زمین به او امكانات دادیم و از هر چیزى وسیله اى بدو بخشیدیم.
ذوالقرنین هنگامىكه میخواهد در قبال تعرّضات اقوام یأجوج و مأجوج، استحكامات نظامى بنا كند، از مردم یارى و استمداد میجوید:
(قَالَ مَا مَكَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّۀٍ أَجْعَلْ بَینَكُمْ وَ بَینَهُمْ رَدْماً).
گفت: آنچه پروردگارم به من در آن تمكّن داده، بهتر است. مرا با نیرویى یارى كنید [تا] میان شما و آنها سدّى استوار قرار دهم.
نمونۀ دیگر، پیامبر بزرگ الهى حضرت یوسف(ع) است که هنگامىكه به زندان گرفتار میشود، با آموزشهای دینی و رفتار نیک خود جایگاه والایی مییابد و زندانیان اقرار میكنند كه:
(إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ).
همانا كه ما تو را از نیكوكاران مىبینیم.
در زندان، دو همبند این پیامبرِ خدا خوابهایى میبینند که تعبیر آنها را از یوسف(ع) جویا میشوند و حضرت یوسف(ع) خواب آنها را اینگونه تعبیر میکند: یكى از دو زندانى اعدام میشود و دیگرى به زندگی عادی خویش بازمیگردد. اما هنگامىكه شخص دوم برای وداع به دیدار یوسف(ع) میآید، یوسف به او میگوید:
(وَ قَالَ لِلَّذِی ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اُذْكُرْنِی عِنْدَ رَبِّكَ).
و [یوسف] به آن كس از آن دو كه میدانست نجات مییابد، گفت: مرا نزد ارباب خود بهیاد آور.
یعنی هنگامیکه تو بهنزد مقام عالی مملكت رفتی، به او بگو زندانىِ بیگناهى براساس نیرنگ و دسیسه، در زندان گرفتار آمده است. همبند یوسف(ع) به كاخ بازمیگردد و به خدمت مَلِك مشغول میشود؛ اما تنعّم و سرخوشى وی سبب غفلتش از خواستۀ یوسف(ع) میشود. بهعبارتی، شیطان كارى كرد كه آن فرد فراموش كند با ربّ خود یعنى ملك، دربارۀ یوسف(ع) سخن بگوید و درنتیجه، خواهش یوسف بىاثر شد و او در زندان باقى ماند تا زمانیکه جریان خواب ملك و عجز تعبیركنندگان پیش آمد و آن فرد ناگهان بهیاد یوسف(ع) افتاد. نکتۀ شایان توجه این است که یوسف(ع) در این ماجرا برای آزادی خویش از همان زندانى همبندش کمک خواست و از او استعانت جست و هرگز مذمتى در كار او دیده نمیشود و حتى سرانجام نجات وى ازطریق همین استعانت محقق میشود. البته این آیۀ شریفه را بعضى بهگونهاى بیان كرده اند كه با ساختارهاى ادبى و شخصیت یوسف(ع) و عدالت الهى ناسازگارى دارد.
در سنّت پیامبر(ص) و روایات ائمه معصومین(ع) نیز نمونههای فراوانى وجود دارد كه حاكى از جواز استعانت به غیر خداست.
ادامه دارد...
منبع : بخش هایی از کتاب مشکاة، جلد1، تفسیر سوره مبارکه حمد، استاد و مفسّر دکتر محمد علی انصاری