إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ (بخش دوم)
تنها تو را ميپرستيم و تنها از تو ياري ميجوييم.
معانى عبادت(قسمت اول)
در آيات قرآن كريم، عبادت به سه معنا به کار رفته است:
اول، «تَأَلُّه» که از ريشة «اَلَهَ» گرفته شده و به معناي پرستش است. پس عبد به معناى پرستشکننده است و «نَعْبُدُ» يعنى «پرستش ميكنيم». عبادت به اين معنا در قرآن فراوان به كار رفته است؛ مانند:
«وَ قَضىَْ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیّاهُ وَ بِالْوَالِدَینِ إِحْسَانا»
و پروردگار تو حکم قطعي نمود كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر احسان كنيد.
خداوند حكم قطعى کرده است كه نبايد در مجموعۀ جهان هستى موجودى جز ذات اقدس او پرستيده شود و به طور کلي، «الله» معبودِ بهحقّي است كه پرستش فقط شايستۀ اوست.
با توجه به اين معنا،«اِیّاكَ نَعْبُدُ» يعنى خدايا، «فقط تو را پرستش ميكنيم».
اين حقيقت محضى است كه در سراسر آيات قرآن وجود دارد. ما با شهامت و لذت به اين حقيقت اقرار ميکنيم و ميدانيم كه پرستش به اين معنا نهايت ادب است. خالصانهترين احساسات پاك آدمى بايد در قبال ذاتى باشد كه شايستهترين است و از سوى او نهايت احسان و لطف بر انسانها نثار شده است؛ به تعبير عاميانه:
مرغ جايى رود كه چينه بود
نه به جايى رود كه چى نبود
انسان بايد در قبال ولىنعمت خويش، نهايت ادب را بهجاى آورد؛ خالقى كه بهوجودآورنده و آفرينندة هستى است و پس از نعمت نخستين كه نعمت وجود است، آنچه بدان نيازمند بوديم نيز در اختيار ما قرار داده است:
هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَكُمْ مَا فِی الْْأََرْضِ جَمِیعاً
اوست آن كسى كه آنچه در زمين است، همه را براى شما آفريد.
هيچ نياز و حاجتى در درون و برون انسان نيست؛ مگر آنكه در جهان آفرينش، برآورده شدن آن پيشبينى شده است. آنچه انسان در مسير زندگى و راه تكامل بدان نياز دارد، قبل از خلقت او در جهان هستى به وديعت نهاده شده است:
ما نبوديم و تقاضامان نبود
لطف تو ناگفتة ما ميشنود
بنابراين، شايسته است تمام پرستشها منحصر به خداوندى باشد كه صاحب همۀ نعمتهاست. بايد پرستش را به پاى او ريخت و در كمال زيبايى زمزمه كرد: (إِیّاكَ نَعْبُدُ).
از طرفي، عبادت آنقدر مقدّس است که بهمثابه نوعي غايت و هدف نيز براي مخلوقات مطرح شده است:
وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ
و جن و انس را نيافريدم جز براى آنکه مرا بپرستند.
البته اين عبادت هم داراي مراتب و مدارجي است. زمانى كه انسان با حقيقت شيرين و دلنواز عبادت آشنا ميشود، گاه به مرتبهاى ميرسد که از آن به «يقين» تعبير ميکنند؛ يعنى آن مرحلۀ ادراك حقيقىِ ارتباط بين انسان و خداوند و مقامي كه انسان همه چيز را بين خود و خداوند لمس ميكند و ميچشد.
در كنار اين مطلب بايد توجه کرد كه شرافتِ عبوديت از رسالت بيشتر است؛ همان طور كه در تشهّد نماز نيز ميخوانيم: «وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ». يعني عبداللهبودنِ پيامبر(ص) مقدّم بر رسولاللهبودن ايشان است؛ بهعبارتي، پيامبر(ص)از عبوديت به رسالت ميرسد، نه از رسالت به عبوديت؛ چون عبوديت بين انسان و خداست، اما رسالت بين انسان و انسان است. تا زمانى كه رابطۀ بين انسان و خداوند نظم و نَسق صحيحي پيدا نكند، رابطۀ او با ديگر انسانها نيز معناى حقيقى خود را نمييابد.
انسان در مسير عبوديت به مرحلهاي ميرسد که جلوۀ پرستش خداوند در صحنههاى مختلف زندگى او مشاهده ميشود؛ زماني که تفکر انسان منظر عابدانه مييابد و اعتقادات پاك عبودى و الهى در انديشۀ او ايجاد ميشود و آدمي روابط خويش را با خداوند سبحان سامان ميدهد، رفتارهاي فردى و اجتماعي او نيز سامان مييابد؛ يعنى فکر و عمل، حوزههاى عبادت را تشکيل ميدهند. اين بازتاب و تجلّى عبادت است که زمينههاي گوناگون زندگي انسان را دربر ميگيرد.
منبع : بخش هایی از کتاب مشکاة، جلد1، تفسیر سوره مبارکه حمد، استاد و مفسّر دکتر محمد علی انصاری