• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

دیدگاه علامه طباطبایی در حوزه زیبایی شناسی و اخلاق

در میان مفسران، دیدگاه های علامه طباطبایی در مباحث مربوط به

بیشتر...

تخت ملکه سبأ

شرح آیات 38 لغایت 40 سوره مبارکه نمل

38قالَ یا أَیُّهَا

بیشتر...

خطبه صد و شصت و چهار، بخش دوم

 

فَاعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ عِبَادِ اللهِ عِنْدَ اللهِ

بیشتر...

رجعت از ديدگاه قرآن كريم

1- آیات رجعت:

«و اذا وقع القول علیهم اخرجنا دابة من الارض

بیشتر...

گوشه اى از آیات عظمت خدا

شرح آیات 5 و 6 سوره مبارکه یونس

5هُوَ الَّذی جَعَلَ

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
49436
48621
147354614
اوقات شرعی

خطبه هفتاد و دو، بخش دوم

 

اجْعَلْ شَرَائِفَ صَلَوَاتِکَ، وَ نَوَامِیَ بَرَکَاتِکَ،عَلَى مُحَمَّد عَبْدِکَ و َرَسُولِکَ الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ، وَالْفَاتِحَ لِمَا انْغَلَقَ، وَالْمُعْلِنِ الْحَقَّ بِالْحَقِّ، وَالدَّافِعِ جَیْشَاتِ الاَْبَاطِیلِ، وَالْدَّامِغِ صَوْلاَتِ الاَْضَالِیلِ، کَمَا حُمِّلَ فَاضْطَلَعَ، قَائِماً بَأَمْرِکَ، مُسْتَوْفِزاً فِی مَرْضَاتِکَ، غَیْرَ نَاکِل عَنْ قُدُم، وَلاَ وَاه فِی عَزْم، وَاعِیاً لِوَحْیِکَ، حَافِظاً لِعَهْدِکَ، مَاضِیاً عَلَى نَفَاذِ أَمْرِکَ; حَتَّى أَوْرَى قَبَسَ الْقَابِسِ، وَأَضَاءَ الطَّرِیقَ لِلْخَابِطِ، وَ هُدِیَتْ بِهِ الْقُلُوبُ بَعْدَ خَوْضَاتِ الْفِتَنِ وَالاْثَامِ، وَأَقَامَ بِمُوضِحَاتِ الاَْعْلاَمِ، وَ نَیِّرَاتِ الاَْحْکَامِ، فَهُوَ أَمِینُکَ الْمأْمُونُ، وَ خَازِنُ عِلْمِکَ الْـمَخْزُونِ، وَ شَهِیدُکَ یَوْمَ الدِّینِ، وَ بَعِیثُکَ بِالْحَقِّ، وَ رَسُولُکَ إِلَى الْخَلْقِ.

(خداوندا) گرامى ترين درودها و پربارترين برکاتت را بر محمّد(صلى الله عليه وآله) بنده ات و رسولت بفرست! همان کسى که خاتم پيامبران پيشين بود، کسى که درهاى بسته را گشود و حق را با حق آشکار ساخت. غوغاى باطل را دفع کرد و حملات گمراهى ها را درهم شکست و با تمام قدرت بار سنگين رسالت را بر دوش کشيد، اين در حالى بود که به فرمانت قيام کرد و در طريق رضا و خشنودى تو با سرعت گام برمى داشت، هرگز در اين مسير ترديد به خود راه نداد و عقب گرد، نکرد و عزم و اراده اش به سستى نگراييد. وحى تو را با آگاهى گرفت و عهد تو را پاسدارى کرد و در انجام فرمانت (با قدرت و جديّت) پيش رفت، تا آنجا که شعله هاى حق را براى طالبانش برافروخت و راه را براى ناآگاهان روشن ساخت و دلهايى که در فتنه ها و گناهان فرو رفته بود، به برکت وجودش هدايت شد. او پرچم هاى آشکار کننده حق را برافراشت و احکام نورانى اسلام را برپا ساخت. آرى، او امينِ معتمد و گنجينه دار مخزنِ علوم تو و شاهد و گواه روز رستاخيز و برانگيخته ات براى بيان حقايق و فرستاده ات به سوى خلايق است.

 

شرح و تفسیر

 

درود بر چنین پیامبرى

امام(علیه السلام) در آغاز این فراز از خطبه، بهترین درود و برکات الهى را نثار روان پاک پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) کرده و آن حضرت را به بیش از بیست وصف از اوصاف برجسته اش، که او را شایسته این درود و صلوات مى کند، یاد مى فرماید و مى گوید: (خداوندا!) «گرامى ترین درودها و افزونترین و پربارترین برکاتت را بر محمد(صلى الله علیه وآله)بنده ات و رسولت بفرست» (اجْعَلْ شَرَائِفَ(1)عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ) صَلَوَاتِکَ وَ نَوَامِىَ(2) بَرَکَاتِکَ عَلى مُحَمَّد

صلوات، همان رحمت هاى الهى است; و برکات، انواع نعمت هاى پروردگار را شامل مى شود و مجموعه صلوات و برکات چنان فراگیر است که هیچ خیر و سعادتى از آن بیرون نخواهد بود.

در این قسمت از سخن امام(علیه السلام)، دو وصف معروف و مهم، که در واقع مهمترین اوصاف پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) است بیان شده: نخست، مسأله عبودیّت و دوم، رسالت.

عبودیّت بزرگترین افتخار یک انسان است که تسلیم محض در برابر خداوند باشد، همه چیز را از آنِ او بداند و چشم و گوش بر امر و فرمانش نهد; حتّى اموالى را که ظاهراً ملک او است، امانت الهى در دست خود بشمرد و حداکثر تلاش را در جلب رضاى او انجام دهد و در عین حال خود را به او بسپارد، همان گونه که امیرمؤمنان(علیه السلام) به پیشگاه خداوند عرض مى کند: «إِلهی کَفَى بِی عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً وَ کَفَى بِی فَخْراً أَنْ تَکُونَ لِی رَبّاً; خدایا این عزّت براى من بس است که بنده تو باشم و این افتخار براى من کافى است که تو پروردگار من باشى»(3).

در سومین توصیف به مسأله خاتمیّت اشاره مى کند و مى فرماید «پیامبرى که خاتم پیامبران پیشین بود» (الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ).

در صورتى که (ما) در اینجا به معناى «ذَوِى الْعُقُول» باشد اشاره به پیامبران پیشین است، که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) «خاتم النّبیین»بود. و اگر به معناى «ذوى العقول» نباشد، اشاره به پایان گرفتن شرایع پیشین، به دست پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است.

و در چهارمین و پنجمین توصیف مى فرماید: «کسى که درهاى بسته را گشود و حقّ را با حقّ آشکار ساخت»(وَ الْفَاتِحِ لِمَا انْغَلَقَ، وَ الْمُعْلِنِ الْحَقَّ بِالْحَقِّ).

منظور از پیچیدگى ها و درهاى بسته، ابواب علوم و دانشها و مسایل پیچیده اخلاقى و اجتماعى انسانها است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) با دین و آیین و هدایت هاى خود، آنها را به روى انسانها باز کرد و منظور از آشکار ساختن حق به حق، ممکن است اشاره به معجزات باشد که حقّانیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را تبیین کرد و یا اشاره به بیانات منطقى او باشد که حقایق را شرح داد و یا اشاره به جنگ ها و غزواتى است که دشمنان حق را کنار زد تا مردم چهره حق را ببینند و یا روشن ساختن حقایق به قرینه یکدیگر مى باشد همان گونه که آیات قرآن را به کمک یکدیگر تفسیر مى کنند; هیچ مانعى ندارد که تمام معانى چهارگانه فوق، در این جمله جمع باشد.

در ششمین و هفتمین توصیف مى فرماید: «همان کسى که غوغاى باطل را دفع کرد و حملات گمراهى ها را درهم شکست» (وَ الدَّافِعِ جَیْشَاتِ(4)(5)صَوْلاَتِ(6) الاَْضَالِیلِ). الاَْبَاطِیلِ، وَ الدَّامِغِ

جالب این که در مورد باطل تعبیر به سر و صدا و غوغا مى کند (جَیْشات) و در مورد عوامل گمراهى تعبیر به حملات (صولات) که دقیقاً هر کدام منطبق با وضعیّت آنهاست. باطل پر سر و صدا است و عوامل گمراهى نیز، همواره به مردم بى دفاع حملهور مى شوند.

در هشتمین توصیف که در واقع به منزله بیان علّت براى تقاضاى این درود وافر و گسترده است، مى فرماید: «به دلیل این که با تمام قدرت بار سنگین رسالت را بر دوش کشید» (کَمَا حُمِّلَ فَاضْطَلَعَ(7)).

در اینجا(کما) به منزله تعلیل است و معناى «لاِنَّه» مى دهد. در واقع قبول این مسئولیّت بزرگ و تحمّل آن با قوّت و قدرت، یکى از مهمترین ویژگى هاى پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) است که او را شایسته هر گونه درودى مى کند.

در نهمین و دهمین توصیف آمده است که: «آن حضرت به فرمانت قیام نمود و در طریق رضا و خشنودى تو، با سرعت گام بر مى داشت» (قَائِماً بِأَمْرِکَ، مُسْتَوْفِزاً(8)مَرْضَاتِکَ). فِی

«قیامِ به امر»، اشاره به جدّى گرفتن اوامر الهى است; زیرا انسان براى کارهاى جدّى بر مى خیزد. به همین دلیل، قیامِ به چیزى، اشاره به برخورد جدّى با آن است.

این دو تعبیر نشان مى دهد که آن بزرگوار نه تنها گوش بر فرمان الهى بود، بلکه هر جا رضاى او را - حتّى بدون فرمان نیز- کشف مى کرد، به سرعت به سوى انجام آن مى شتافت.

در یازدهمین و دوازدهمین توصیف مى فرماید: در گام هایى که (به سوى انجام اوامر تو) بر مى داشت، تردید به خود راه نداد و عقب گرد، نکرد، و عزم و اراده اش به سستى نگرایید»(غَیْرِ نَاکِل(9)). عَنْ قُدُم(10)، وَلاَ وَاه فِی عَزْم

بسیارند کسانى که در تصمیم گیرى ها و شروع کار جدّى هستند، ولى در ادامه راه تردید و سستى به خود راه مى دهند. مهمّ آن است که انسان از آغاز تا پایان محکم بایستد و به راه خود ادامه دهد. تاریخ پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نشان مى دهد که او هرگز در برابر وسوسه ها و فشارها تسلیم نشد و هر پیشنهاد انحرافى را که به آن حضرت کردند، با صراحت ردّ نمود تا آنجا که مى فرمود: «اگر خورشید آسمان را در یک دستم بگذارند و ماه را در دست دیگرم، حاضر نیستم مسیر خود را تغییر دهم.»(11)

در سیزدهمین تا پانزدهمین وصف مى فرماید: «این در حالى بود که وحى تو را با آگاهى گرفت و عهد تو را پاسدارى کرد و در انجام فرمانت (با قدرت و جدّیت) پیش رفت» (وَاعِیاً(12)). لِوَحْیِکَ، حَافِظاً لِعَهْدِکَ، مَاضِیاً عَلَى نَفَاذِ أَمْرِکَ

سپس آن حضرت در ادامه این سخن، نتیجه تلاش ها و کوشش ها و فداکارى هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را، ضمن بیان اوصاف دیگرى بازگو مى کند، امام(علیه السلام) در شانزدهمین تا هجدهمین وصف مى فرماید: «او همچنان در این راه به پیش رفت تا شعله حق را براى طالبانش برافروخت و راه را براى ناآگاهان روشن ساخت، دل هایى که در فتنه ها و گناهان فرو رفته بود، به برکت وجودش هدایت شد» (حَتَّى أَوْرَى(13)(14)الْقَابِسِ، وَ أَضَاءَ الطَّرِیقَ لِلْخَابِطِ،(15) وَ هُدِیَتْ بِهِ الْقُلُوبُ بَعْدَ خَوْضَاتِ(16) الْفِتَنِ وَ الاْثامِ). قَبَسَ

این سخن اشاره به پیشرفت سریعِ اسلام، در تمام جهات و روشن شدن «جزیره عربستان» که مهد کفر و شرک و کانون جهل و جنایت بود، مى باشد که هر کس کمترین اطلاعى از تاریخ اسلام داشته باشد، آن را تصدیق مى کند و حتّى دشمنان اسلام نیز به آن معترفند.

سپس در نوزدهمین وصف از اوصاف کریمه آن حضرت، مى افزاید: «او پرچم هاى آشکار کننده حق را برافراشت و احکام نورانى اسلام را برپا ساخت» (وَ أَقَامَ بِمُوضِحَاتِ الاَْعْلاَمِ، وَ نَیِّرَاتِ الاَْحْکَامِ).

در حقیقت براى اینکه رهروان راه حق گرفتار خطا و اشتباه نشوند و به بیراهه نروند، باید پرچمها و علایم راهنمایى، در جاى جاى این طریق نصب شود و چراغ هاى نورانى تمام جادّه را به هنگام تاریکى روشن کند و این همان کارى بود که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) انجام داد و براى هر حقّى نشانه اى قرارداد و پاسدارانى تعیین فرمود.

بسیارى از احکام مانند نمازهاى پنج گانه یومیّه و نماز جمعه - با آن مراسم ویژه- و زیارت خانه خدا، نمونه هاى زنده اى از آن پرچمها و چراغهاست که رهروان این راه را از گمراهى رهایى مى بخشد و همچنین احکامى که درباره مسایل اجتماعى و تربیتى و سیاسى و اقتصادى بیان فرموده است.

در پایان این بخش، به پنج صفت دیگر (که با توجّه به صفات گذشته مجموعاً بیست و چهار وصف مى شود) به صورت نتیجه گیرى از تمام بحث هاى گذشته اشاره کرده، مى فرماید: «آرى، او امینِ معتمد و گنجینه دارِ مخزن علوم تو و شاهد و گواه روز رستاخیز، و برانگیخته ات براى بیان حقایق و فرستاده ات به سوى خلایق است.» (فَهُوَ أَمِینُکَ الْمَأْمُونُ، وَ خَازِنُ عِلْمِکَ الْمَخْزُونِ، وَ شَهِیدُکَ یَوْمَ الدِّینِ، و بَعِیثُکَ بِالْحَقِّ، وَ رَسُولُکَ إِلَى الْخَلْقِ).

این اوصاف پنج گانه، بعضى مقدّمه، و بعضى نتیجه دیگرى است. امین خداوند و خزانه دار علم او بودن، مقدّمه اى است براى رسالت به سوى خلق; و مبعوث بودن به حقّ، و گواه روز قیامت بودن، نتیجه این رسالت است.

تعبیر به «امین مأمون» در واقع تاکیدى است بر کمال امانت آن حضرت، و اشاره اى است به مقام عصمت، که از شرایط حتمى نبوّت است، و منظور از «خزانه داربودنِ علم مخزون»، آگاه بودن پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از اسرار غیب است. همان گونه که در جاى خود گفته ایم پیامبران و امامان بدون آگاهى از این اسرار نمى توانند رسالت خود را به طور کامل انجام دهند، قرآن مجید نیز مى فرماید: «عَالِمُ الْغَیْبِ فَلاَیُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ أَحَداً* إلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُول فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً* لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاَتِ رَبِّهِمْ; خداوند داناى غیب است و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمى سازد مگر رسولانى را که برگزیده; و مراقبینى از پیش رو و پشت سر آنها قرار مى دهد، تا بداند پیامبرانش رسالت هاى پروردگار را ابلاغ کرده اند».(17)

جمله «شَهِیدُکَ یَوْمَ الدِّینِ» اشاره به همان است که در قرآن مجید آمده که پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) گواه بر اعمال امّت و گواه بر گواهان سایر امّت ها است.

در آیه 143 سوره «بقره» مى فرماید: «وَ کَذلِکَ جَعَلْنَاکُم أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شَهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً; و اینگونه شما را امّت میانه اى قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر هم بر شما گواه باشد».

و در آیه 89 سوره «نحل» مى خوانیم «وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فی کُلِّ أُمَّة شَهِیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جَعَلْنَابِکَ شَهِیداً عَلَى هؤُلاَءِ; بیادآور! روزى را که از هر امّتى گواهى را از خودشان بر آنها برمى انگیزیم و تو را گواه بر آنان قرار مى دهیم».

و از آنجا که گواهى دادن، فرع بر علم و آگاهى است، این تعبیرات، دلیل دیگرى بر آگاهى پیغمبر از اسرار غیب است.

* * *

1. «شَرائف» جمع «شريفه» به معناى با ارزش است.
2. «نَوامى» جمع «ناميه» از مادّه «نموّ» به معناى رشد و افزايش است. 
3. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 400. 
4. «جَيْشات» جمع «جَيْشَة» از مادّه «جَيْش» (بر وزن عيش) به معناى جوش و خروش است و به همين جهت، به لشکر که داراى جنب و جوش فراوانى است «جيش» گفته مى شود.
5. «دامغ» از مادّه «دَمْغ» (بر وزن ضَرب) به معناى کوبيدن سر، و شکستن جمجمه است.
6. «صَوْلات» جمع «صَوْله» به معناى حمله کردن براى چيره شدن است و در مورد گاز گرفتن شتر نيز اين واژه به کار مى رود.
7. «اِضْطَلَعَ» از مادّه «اِضطِلاع» به معناى قوّت و قدرت داشتن بر انجام کارى است. در اصل از مادّه «ضِلع» (بر وزن جسم) به معناى دنده گرفته شده که استخوانى است مقاوم در مقابل حوادث مختلف، سپس
مادّه «ضَلْع» (بر وزن منع) به معناى قوّت و قدرت يافتن اطلاق شده است. 8. «مُسْتَوفِز» از مادّه «استيفاز» به معناى عجله کردن و سرعت نمودن است. 9. «ناکل» از مادّه «نُکول» به معناى بازگشت نمودن و ترسيدن است. 10. «قُدُم» در اينجا معناى مصدرى دارد و به معناى تقدّم يافتن و پيشروى کردن است. 11. کامل ابن اثير، جلد 1، صفحه 489. (اين سخن در سيره ابن هشام و تاريخ طبرى نيز آمده است). 12. «واعى» از مادّه «وَعْى» (بر وزن وقت) به معناى درک کردن و فهميدن و حفظ کردن چيزى است. 13. «أوْرى» از مادّه «وَرْى» (بر وزن نفى) به معناى روشن شدن آتش است. بنابراين، «اَوْرى» که فعل متعدّى است، به معناى بر افروختن مى آيد. 14. «قَبَس» (بر وزن قفس) به معناى آتش مختصرى است که از مجموعه اى جدا مى شود. 15. «خابِط» از مادّه «خَبْط» (بر وزن ضبط) به معناى حرکت کردن در مسير نادرست است و همچنين به معناى عدم تعادل به هنگام راه رفتن يا برخاستن آمده است. 16. «خَوضات» جمع «خوضه» از مادّه «خوض» (بر وزن حوض) در اصل به معناى وارد شدن تدريجى در آب و راه رفتن و شنا کردن در آب است. سپس به عنوان کنايه به معناى ورود يا شروع به کار، يا
سخنان زشت و ناپسند آمده است. 17. سوره جنّ، آيات 26-28.

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری