• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

سنت پیامبر(صلى الله علیه وآله) همچون وحى الهى است

شرح آیات 80 و 81 سوره مبارکه النساء

80- مَّن يُطِعِ

بیشتر...

شرح آیات 15 تا 18 سوره مبارکه انفال

شرح آیات 15 تا 18 سوره مبارکه انفال

15یا أَیُّهَا الَّذینَ

بیشتر...

ویژگی های بهشتیان ، استاد دکتر محمد علی انصاری

در سلسله مطالب روزانه که توسط سایت احسن الحدیث مطالب

بیشتر...

حاج شیخ مرتضی ریزی

حاج شیخ مرتضی ریزی

ملیت :  ایرانی  

بیشتر...

نیکى، پاداش نیکى است

شرح آیات 56 تا 61 سوره مبارکه الرحمن

56فِیهِنَّ قاصِراتُ

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
49061
48621
147352739
اوقات شرعی

آیندگان عزتمند

شرح آیه 54 سوره مبارکه المائده

54- يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ۚ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ

 

54- اى کسانى که ایمان آورده اید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد،(به خدا زیانى نمى رساند;) خداوند گروهى را مى آورد که آنها را دوست دارد و آنان(نیز)او را دوست دارند; در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند; در راه خدا جهاد مى کنند، و از سرزنش هیچ ملامتگرى هراسى ندارند. این، فضل خداست که آن را به هر کس بخواهد ( وشایسته ببیند) مى دهد; و فضل و احسان خداوند، گسترده و (او به همه چیز) داناست

 

آیندگان عزتمند

پس از بحث در آیه قبل درباره منافقان، در این آیه، سخن از مرتدّانى است که طبق پیش بینى قرآن، بعدها از این آئین مقدس روى بر مى گردانند، نخست، به عنوان یک قانون کلّى به همه مسلمانان اخطار مى کند: «اگر کسانى از شما از دین خود بیرون روند ـ زیانى به خدا، آئین او و جامعه مسلمین و آهنگ سریع پیشرفت آنها نمى رسانند ـ زیرا خداوند در آینده جمعیتى را براى حمایت این آئین برمى انگیزد» (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْم).

سپس صفات کسانى که باید این رسالت بزرگ را انجام دهند، چنین بر مى شمارد:

1 ـ آنها کسانى هستند که به خدا عشق مىورزند و جز به خشنودى او نمى اندیشند «هم خدا آنها را دوست دارد و هم آنها خدا را دوست دارند» (یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ).

2 و 3 ـ «آنها در برابر مؤمنان خاضع و مهربان، و در برابر دشمنان و ستمکاران، سرسخت، انعطاف ناپذیر و پر قدرتند» (أَذِلَّة عَلَى الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّة عَلَى الْکافِرینَ).

4 ـ جهاد در راه خدا به طور مستمر از برنامه هاى آنها است، «همواره در راه خدا جهاد مى کنند» (یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللّهِ).

5 ـ آخرین امتیازى که براى آنان ذکر مى کند این است که در راه انجام فرمان خدا و دفاع از حق «از ملامت هیچ ملامت کننده اى نمى هراسند» (وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم).

در حقیقت، علاوه بر قدرت جسمانى، چنان شهامتى دارند که از شکستن سنت هاى غلط و مخالفت با اکثریت هائى که راه انحراف را پیش گرفته اند، و با تکیه بر کثرت عددى خود دیگران را به باد استهزاء مى گیرند، پروائى ندارند.

بسیارى از افراد را مى شناسیم که داراى صفات ممتازى هستند، اما در مقابل غوغاى محیط و هجوم افکار عوام و اکثریت هاى منحرف، بسیار محافظه کار، ترسو، و کم جرئتند، و زود در برابر آنها میدان را خالى مى کنند.

در حالى که، براى یک رهبر سازنده و افرادى که براى پیاده کردن افکار او وارد میدان مى شوند، قبل از هر چیز چنین شهامتى لازم است.

باید توجه داشت: عوام زدگى، محیط زدگى، و امثال آن که همگى نقطه مقابل این امتیاز عالى روحى هستند، سدّ راه بیشتر اصلاحات محسوب مى گردند.

و در پایان مى گوید: «به دست آوردن این امتیازات، (علاوه بر کوشش انسان) مرهون فضل الهى است که به هر کس بخواهد و شایسته ببیند مى دهد» (ذلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ).

«خدا است که دایره فضل و کرمش، وسیع و نسبت به آنها که شایستگى دارند آگاه است» (وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ).

درباره این که آیه فوق، اشاره به چه اشخاصى مى کند و منظور از این یاوران اسلام کیانند که خدا آنها را با این صفات ستوده است؟ در روایات اسلامى و سخنان مفسران، سخن بسیار دیده مى شود، که به قسمتى از آن اشاره مى کنیم:

در روایات زیادى که از طرق شیعه و اهل تسنن وارد شده مى خوانیم که این آیه، در مورد على(علیه السلام) در فتح خیبر، یا مبارزه با «ناکثین»، «قاسطین» و «مارقین» (آتش افروزان جنگ جمل، سپاه معاویه، و خوارج) نازل شده است، لذا مى بینیم پیامبر(صلى الله علیه وآله) بعد از عدم توانائى عده اى از فرماندهان لشگر اسلام براى فتح خیبر، یک شب در مرکز سپاه اسلام رو به آنها کرده، فرمود:

لاَ ُعْطِیَنَّ الرّایَةَ غَداً رَجُلاً، یُحِبُّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ، کَرّاراً غَیْرَ فَرّار، لا یَرْجِعُ حَتّى یَفْتَحَ اللّهُ عَلى یَدِهِ:

«به خدا سوگند، فردا پرچم را به دست کسى مى سپارم که خدا و پیامبر را دوست مى دارد و خدا و پیامبر نیز او را دوست مى دارند، پى در پى به دشمن حمله مى کند و هیچ گاه از برابر آنها نمى گریزد و از این میدان باز نخواهد گشت، مگر این که خدا به دست او پیروزى را نصیب مسلمانان مى کند».(1)

در روایت دیگرى مى خوانیم: هنگامى که از پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره این آیه سؤال کردند، دست خود را بر شانه «سلمان» زده، فرمود: «منظور این و یاران او و هموطنان او هستند».

و به این ترتیب، از اسلام آوردن ایرانیان، کوشش ها و تلاش هاى پرثمر آنان براى پیشرفت اسلام در زمینه هاى مختلف، پیشگوئى کرد.

سپس فرمود:

لَوْ کانَ الدِّیْنُ مُعَلَّقاً بِالثُّرَیّا لَتَناوَلَهُ رِجالٌ مِنْ أَبْناءِ الْفارْسِ:

«اگر دین (و در روایت دیگرى اگر علم) به ستاره ثریا بسته باشد و در آسمان ها قرار گیرد، مردانى از فارس آن را در اختیار خواهند گرفت».(2)

پو در روایات دیگرى مى خوانیم: این آیه درباره یاران مهدى(علیه السلام) نازل شده است که با تمام قدرت در برابر آنها که از آئین حق و عدالت مرتدّ شده اند، مى ایستند و جهان را پر از ایمان و عدل و داد مى کنند.(3)

شکى نیست: این روایات که در تفسیر آیه وارد شده با هم تضاد ندارند; زیرا این آیه همان طور که سیره قرآن است، یک مفهوم کلّى و جامع را بیان مى کند که على(علیه السلام) یا سلمان فارسى مصداق هاى مهم آن مى باشند و کسان دیگرى که این برنامه ها را تعقیب مى کنند، نیز شامل مى شود، هر چند در روایات از آنها ذکرى نشده باشد.

ولى متأسفانه تعصب هاى قومى در مورد این آیه، به کار افتاده و افرادى را که هیچ گونه شایستگى ندارند و هیچ یک از صفات فوق در آنها وجود نداشته، به عنوان مصداق و شأن نزول آیه شمرده اند، تا آنجا که «ابو موسى اشعرى» ـ که با حماقت کم نظیر و تاریخى خود، اسلام را به سوى پرتگاه کشانید، و پرچمدار اسلام، على(علیه السلام) را در تنگناى سختى قرار داد ـ را از مصادیق این آیه شمرده اند!(4)

* * *

نکته:

گِله از مسلمانان حجاز

اصلاح قسمت اخیر این جلد، در جوار خانه خدا، در «مکّه» مکرّمه هنگام تشرف براى مراسم پرشکوه عمره انجام گرفت، در حالى که قلم را به زحمت مى توانستم به دست بگیرم و دستم ناراحت بود.

جالب این که: همان تعصب ها را که در کتب علمى مى بینیم به طرز شدیدترى در میان افراد عامى و حتى دانشمندان آنها در اینجا مشاهده مى کنیم.

گویا دستى در کار است که مسلمانان هیچ گاه متحد نشوند، این تعصب حتى به تاریخ پیش از اسلام نیز سرایت کرده، و خیابانى که نزدیک خانه کعبه به عنوان شارع «ابو سفیان» جلب توجه مى کند، در حال حاضر از «شارع ابراهیم الخلیل» بنیانگذار «مکّه» شکوهمندتر است!

نسبت «شرک» دادن به بسیارى از مسلمانان، براى یک دسته از متعصبین این سامان، مساوى با آبِ خوردن است، تکان بخورى، فریاد «مشرک»، «مشرک» بلند مى شود.

گویا اسلام دربست از آنِ آنها است و آنها متولّیان قرآنند و بس، و اسلام و کفرِ دگران به میل آنها واگذار شده که با یک کلمه هر کس را بخواهند مشرک و هر کس را بخواهند مسلمان بگویند!

در حالى که در آیات فوق خواندیم خداوند به هنگام غربت اسلام سلمان و امثال او را براى عظمت این آئین بزرگ بر مى انگیزد، و این بشارتى است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) داده است.

شگفت انگیز این است که: مسأله «توحید» که باید رمز وحدت مسلمین گردد، دستاویزى شده براى تشتّت صفوف مسلمین، و نسبت دادن مسلمانان به شرک و بت پرستى.

تا آنجا که یکى از افراد مطلع به بعضى از متعصبان آنها گفته بود: ببینید کار ما و شما به کجا رسیده که اگر اسرائیل بر سر ما مسلط شود، جمعى از شما خوشحال مى شوند؟ و اگر شما را بکوبد جمعى از ما!

آیا این همان چیزى نیست که آنها مى خواهند؟!

ولى از انصاف نباید گذشت، با تماس هاى مکرّرى که با عده اى از علماى آنها داشتم، روشن شد که فهمیده ها غالباً از این وضع ناراحتند، مخصوصاً یکى از علماى یمن در مسجد الحرام در بحثى که در زمینه حدّ و حدود شرک بود، در

حضور بعضى از بزرگان مدرسین حرم، مى گفت:

مسأله نسبت دادن اهل قبله به شرک، گناه بسیار بزرگى است که پیشینیان آن را بسیار مهم مى شمردند، این چه کارى است که افراد غیر وارد، مرتباً مسلمانان را به شرک متهم مى کنند؟!

آیا آنها نمى دانند چه مسئولیت بزرگى را بر عهده مى گیرند؟!(5)

* * *


1 ـ در تفسیر «برهان» و «نور الثقلین» روایت متعددى از ائمه اهل بیت(علیهم السلام) در این باره نقل شده و از دانشمندان اهل تسنن، «ثعلبى» نیز این روایت را نقل کرده است («احقاق الحق»، جلد 3، صفحه 200 ـ «کافى»، جلد 8، صفحه 351، دار الکتب الاسلامیة ـ «بحار الانوار»، جلد 21، صفحات 3، 7، 20، 21 و 26، و جلد 31، صفحات 259، 260، 316 و... ـ «مجمع البیان»، جلد 3، صفحه 358، و جلد 9، صفحه 201، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات بیروت، طبع اول، 1415 هـ ق ـ «نور الثقلین»، جلد 1، صفحه 642، مؤسسه اسماعیلیان قم، طبع چهارم، 1412 هـ ق ـ «صحیح بخارى»، جلد 5، صفحه 76، دار الفکر بیروت، 1401 هـ ق).

2 ـ «مجمع البیان»، جلد 3، صفحه 208 (جلد 3، صفحه 358، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات بیروت، طبع اول، 1415 هـ ق) ـ «نور الثقلین»، جلد 1، صفحات 641 و 642، مؤسسه اسماعیلیان قم، طبع چهارم،
1412 هـ ق ـ «ابونعیم اصفهانى» در «حلیة»، جلد 6، صفحه 64 حدیث را با عبارت «لَوْ کانَ الْعِلْمُ مَنُوطاً بِالثُّرَیّا لَتَناوَلَهُ رِجالٌ مِنْ أَبْناءِ الْفارْسِ» نقل کرده است، ولى «ابن عبد البَرّ» در «استیعاب»، جلد 2،
صفحه 577 «لَوْ کانَ الدِّیْنُ عِنْدَ الثُّرَیّا لَنالَهُ سَلْمان...» نقل نموده است.

3 ـ «مجمع البیان»، جلد 3، صفحه 359، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات بیروت، طبع اول، 1415 هـ ق ـ تفسیر «على بن ابراهیم قمى»، جلد 1، صفحه 170، مؤسسه دار الکتاب قم، طبع سوم، 1404 هـ ق ـ تفسیر «صافى»، جلد 2، صفحه 43، مکتبة الصدر تهران، طبع دوم، 1416 هـ ق ـ «نور الثقلین»، جلد 1، صفحه 641، مؤسسه اسماعیلیان قم، طبع چهارم، 1412 هـ ق.

4 ـ تفسیر «طبرى»، جلد 6، صفحه 184 (جلد 6، صفحه 383، دار الفکر بیروت، 1415 هـ ق) ـ ولى در بعضى از روایات، تنها نام از قوم ابو موسى به میان آمده، که اشاره به اهل یمن است که براى یارى اسلام در لحظات حساس کوشیدند. و به طور اشاره، خود ابو موسى از این موضوع استثناء شده است، در حالى که درباره سلمان مى خوانیم: خودش و قومش مشمول این آیه اند.

5 ـ متأسفانه تاریخ این سفر یادداشت نشده، احتمال دارد همان ماه رجب 1396 باشد که در پایان مقدمه آمده است.

..........................

تفسیر نمونه

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری